حرف دل

حرف دل

حرف دل
حرف دل

حرف دل

حرف دل

آسیب...

امروز صبح بیدار شدم برا امتحان دوستمم صدا کردم...خلاصه یکم با هم حرف زدیم و من


رفتم بیرون اومدم و صدای لرزش شدید شیشه رو شنیدم...


دوستم گفت پگاه ببین چه خبره..نگاه کردم خلاصه دیدم در و دیوار شروع کرد لرزیدن...زلزله


بود...گفتم زهرا زلزله است(با آرامش گفتم)..دیدم دوستم از بالای تخت خودش رو قل داد


کف زمین!!!!!!!حتی نپرید!1 خودش رو انداخت از خنده مرده بودم بعدم خزید


زیر تخت..بعد دارم میرم بیرون ببینم بچه ها در چه وضعین  عین جوجه ها که دنبال


مامانشون میرن اومده میگه پگاهی من


تنهایی میترسم منم خیلی اهل ترس و جیغ و ویغ نیستم هی میخندیدم میگفتم چیزی


نیست ...خلاصه ول کردن خودش از اون


بالا سوژه شد برام...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.