حرف دل

حرف دل

حرف دل
حرف دل

حرف دل

حرف دل

معرفت...

سلام...



چند وقت پیش خواستم تاکسی بگیرم...تاکسی که ایستاد فقط یه خانومه عقب بود امام بنده خدا انقد گرم تلفن بود


که نرفت اونور تر منم بشینم منم نشستم جلو...وقتی سوار شدم متوجه آشفتگی خانومه شدم...خانومه یه ایستگاه قبل از من


پیاده شد و به راننده گفت که پول همراهش نیست و گفت یه لحظه بایسته تا بره پول بیاره اما راننده با ینکه خیلی خسته و در


گیر بود خیلی محترمانه طوری که اصلا خانوم شزمنده نشن با ایشون برخورد کرد...من گفتم اگر بخوان کرایشون رو حساب


میکنم که راننده گفت اصلا نیاز نیست..برا همه پیش میاد...خیلی کیف کردم ...حسابی دعاش کردم و حتی به خاطر این


رفتارش ازش تشکر کردم و ایشون گفتن وظیفم هست!!!خیلی روز خوبی بود همون روز برام...خدا بهم نشون داد زمینش پر


از خلیفه ی الهی هست...

نظرات 1 + ارسال نظر
امین پنج‌شنبه 17 بهمن 1392 ساعت 00:14

میدونستم یه همچین دختر هستی تو

کجاش و دیدی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.