حرف دل

حرف دل

حرف دل
حرف دل

حرف دل

حرف دل

گرسنه...

سلام...


امروز خیلی گرسنه بودم خواستم برم دنبال دوستم با هم یه چیزی بخوریم دیدم اون با یکی


دیگه بستنی خریده و دارم میخورن...دلم گرفت خیلی زیاد...دیگه چیزی نگفتم تنهاشون


گذاشتم...چرا ادما فقط برا خوش گذروندن هم دیگر و میخوان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یکی مثل تو یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 14:03
نظرات 1 + ارسال نظر
امین یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 15:00

سلام
این حسو تجربه کردم ترم اول
بد از داینکه با دوست صممی ام
اون هر روز پیش یک نفر می نشت و با هم هصمیمی شد الا
الا نباز خوبه باشم دوستم و حرف و اینا میزنم
دیگه سعی میکنم مثل ترم اول نشه
واقعا چرا اینطوری خیلی حس و وضع ناراحت کننده ای اون لحظه
وای وای
کاشکی پیش بودم میگفتم بیخیال پگاه
نمیزاشتم غم و غصه بخوری و بری توی فکر
حالا اگه اونجا بودم هم ون صحنه رو میدیدم من از تو بدتر میشدم از لحاظ بهم ریختن اعصاب و ...
الان بهتری پگاه
حالت خوبه
اعصابت اکیه
رفتی چیزی بخوری یا اشتهات کور شد
میرفتی یواش یه چیزی میخوردی تا فراموش کنی و بگذره
واسه هر کسی پیش میاد خو
ممکنه بود تو با اون باشی و اون یکی شما رو بینه و اینطوری بشه
ناراحت نکن خودتو
امینم ناراحت میشهبخند پگاه

سلام امین عزیز...

آره واقعا..بد حالی بودم امین ......چی بگم...بعضیا این طورین!!!واقعا وحشتناک بود...ولی نمیشه خیلی کاری کرد!!!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.