معذرت...

سلام.


گروه ما برا خونگیری سه نفره بود..هر دوتاشونم دوستام بودن...یکی از دوستام خیلی معصوم . بچه است


خیلی حساس ولطیف..مدام باید مواظبش باشی...بعد این برا سری اول اومد از من خون بگیره...من اولش دوس


نداشتم ازم خون بگیره چون اعتماد به نفسش رو نداشت اما بعد گفتم اونم مثه من و تازه از من خیلی بهتر


بود...بعد نیدل رو که زد تو رگم اولش کم فرستاد تورگم یه قطره خون اومد ...من اصلا نترسیدم چون فهمیدم چرا


اینطوری شد..خودش دستاش وحشتناک میلرزید ینی قشنگ


سرنگ تو دستم میلرزید...بعد تو چشام نگاه میکنه نه سرنگ رو میبره داخل نه میاره بیرون...بغض کرده بود


میگفت  پگاهی ببخشید معذرت میخوام!!!!!!!!!دکترم  عصبانی شد گفت معذرت میخوام وببخشید نداره بزن تورگ


سریع!!!!!منم نگاش کردم گفتم من به تو اعتماد دارم اصلا هم دردم نگرفته اونم اروم شد و ادامه داد و الحق


کارش تمیز بود.بعدش فکر میکرد من دردم گرفته به رو خودم نمیارم عذاب وجدان گرفته بود بهم اجازه داد دوبار


از دستش خون بگیرم....