خوب یا ...

سلام...


نمیدونم براتون نوشته بودم که بعد از پدر و مادرم زوج رویاییم کی بوده...


مادرم با خانوم خیلی مهربون ،خیلی احساسی وخیلی مودب  وقتی من اول دبستان بودم


همکار بود...اون خانومه معلم ادبیات مدرسه ای بود که ماردم مدیرش بود...


این خانوم عین خودم از این روحیه های آنشرلی داشت حالا 25 و 26 ساله من 7


ساله...ایشون ازدواج کردن با آقای بینهایت


خوشتیپ و خوش قیافه که مهندس نفت بودن...


یه زوج کاملا رویایی...مثلا این آقا میومد دیدن خانومش بعد چند روز بعد از رفتنش میدیی تو


باغچه شون اسم خودش و خانومش رو با خاکشیر سبز کرده...


روابطشون خیلی زیبا بود...


بچه دار میشن...یه بچه ی نازو خوشکل...بعد از یه مدتی خبر دار میشیم خانومه ام اس گرفته یه ام اس رو به پیشرفت...


اون آقا با عشق تموم به ایشون رسیدگی میکرد...همه جوره...حتی طوری برخورد میکرد که خانوم خجالت نکشن چون عملا


دیگه کاری از دست خانوم بر نمیاد...


چند وقت پیش که برف میاد میرن بیرون برا برف بازی تا آقا پیاده میشه سکته میکنه و میره پیش خدا.....


خیلی شنیدن این خبر برام سخت بود...راه دانشگاه تا خوابگاه رو گریه کردم...و از خدا خواستم به اون خانوم قدرتی فراتز از


آدمای معمولی بده تا از خودش و دخترش مراقبت کنه...