از صبح...

سلام...


یکی از هم اتاقیام هست سال آخریه یه جوریایی بیمار وانیه با همه لج داره و در نهایت چون


کسی بهش توجه نمیکنه یعنی ارزش بحث کردن رو نداره و به قولی سوژه برا دعوا دستش


نمیدیم حرص میخوره و کارای عصبی میکنه...صبح با لج و حرص سر وصدا میکنه امروز انقد


سر وصدا کرد که هممون از خواب پا شدیم ولی چیزی بهش نگفتیم از خوردنشم خیل بدم


میاد..بعدش سفره رو مچاله کرد پرتش کرد یه گوشه!!!هم اتاقیم بهش گفت یعنی چی چه


خبره؟؟؟اونم گفت تو به خودت فشار نیار دیدم دوستم عصبی شده منم در کمال آرامش


پاشدم سفره رو تا کردم گذاشتم رو یخچال ...بعدم که خداحافظی کرد یه نفر فقط جوابش


رو داد...مثلا پا میشه از لج در  کمد رو محکم میکوبه به هم!!!امروز با خودم گفتم این یه


تمرینه برا من هرچند خیلی سخت!!!