حرف دل

حرف دل

حرف دل

حرف دل

خار و دل...

سلام...


دیشب یکی از نمایشنامه های سیدمهدی شجاعی روخوندم...عالی بود..سبک خودم بود...اسمش خار و دل بود...

آنالیز...

سلام...


تعطیلات بین دو ترم هر چند کوتاه این فرصت رو به من میده تا کتابای نصفه و نیمه رو تموم


کنم و یه سری مطالب درسی رو مفهومی بخونم...امروز داشتم کتاب انالیز ادراری رو می


خوندم و خیلی برام جالب بود اخه هیچ وقت به این موضوع فکر نکرده بودم که یه کتاب بخونم


کلا در مورد ادرار باشه...خیلی باحال بود..البته موقع امتحانات به این مسایل فکر نمیکردم...

آناخوسیفا...

سلام...


تازگی کتاب آناخوسیفا از ‍‍ژوزه ساراماگو خوندم...خوب بود


دوست داشتم...خیلی نکته های جالبی برام


داشت...پیشنهادش میکنم.

آرامش...

سلام...


خیلی خوشحالم که هنوز آرامش خونه رو با هیچی عوض نمیکنم...هنوز خون و خانودام رو


بیشتر از همه چی دوست دارم..امروز مادرم بهم گفت وقتی نیستی ظهر ها خوابم نمیره


وامروز یه خواب حسابی کردم...عصر هم با هم رفتیم پیاده روی و وقتی برگشتیم با هم


کارای خونه رو انجام دادیم...


دیشب اون اقای همکلاسیم که ازم خواستگاری کرده بود...بهم اس ام اس داد منم اعصابم


خورد شد...نمیدونم چرا ازش متنفر شدم...نه اینکه بهش بی احترامی کنم اما دیگه دوس


ندارم دوسم داشته باشه!!!


از وقتی فهمیدم چون پولدار و خانواده داره بهش بر خورده که گفتم نه بیشتر زورم


میگیره...بزور میخواد به من ثابت کنه که من بهش میگم بله...خب این چه وضعیه...حتی


بهش اجازه ندادم بیاد خونمون...خلاصه دیشب که اس ام اس داد یه خورده داد و بیداد راه


انداختیم بعدم برا اهل خونه خوندمش بعدشم بابام شمارش رو ازم گرفت تا بهش بگه انقد


مزاحم من نشه...من نمیدونم چرا عین دیوونه ها تا صبح گریه کردم..بله دیگه خل نبودیم که


شدیم مثل اینکه....


جمعه با فامیل و خانوده رفتیم بیرون خیلی کیف داد البته سرد هم بود...جای همه سبز


بود...

بیسکوییت...

سلام .دارم بیسکوییت میخورم.. 

 

ساعت 6 مادرم میاد دنبالم که از خوابگاه برم.. 

 

همه بچه ها رفتن حوصلم سر رفته...صبح رفتم بیرون...نسبتا سرد بود... 

 

 

یه اس ام اس بهم دادن که هیچ وقت ظاهر زندگی کسی را با باطن زندگی خودت مقایسه نکن!!! 

 

ما که نفهمیدیم منظورش  چیه...اگر کسی فهمید ب منم بگه...