حرف دل

حرف دل

حرف دل
حرف دل

حرف دل

حرف دل

دلم...

سلام...


امروز دلم خیلی براش تنگ شده بود...میبینمش اما خب غرور باید داشت...چه قد غرور


واقعا؟تا این حد که حال خودت رو بگیری؟؟؟واقعا که پگاه خانوم...از دستش که دادی بشین


اخم کن تو حال خودت...خدایشش تو این دوسال فهمیدم از بین هم هکسایی که بهم گفتن


دوسم دارن این واقعا دوسم داره واقعا!!!دوست داشتن از جنس یه مرد...شاید برام لازم


بود که بهو ثابت بشه دوسم داره اونم از نوع واقعیش...ینی قشنگ از روز اول هوای من رو


داشت اساسی حتی همین زمان ها که با هم قهریم هم هولم رو داره...مواظبم


هست...امروز عاشقش شدم...

نظرات 3 + ارسال نظر
fuzool شنبه 17 اسفند 1392 ساعت 15:05

اگه لیاقت دوست داشتنتو نداره بکشش..

فک کنم داره

امین یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 01:31

واقعا این پستت
قلبم رو شکست منظورم این آخراشه
ولی خب غرورت منو کشته
خدایااااااااااااا
خوشت اومده ازش یعنی

سلام...خب دو ساله که همجوره حواسم بهش بوده چی بگم...چرا حالا دلت شکست؟؟؟

امین یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 01:26

سلام پگاه عزیز
خوبی
سلامتی
والا به خدا پگاه جان وبت میام اونم چند بار در روز ولی دستم به نظر نیمره نمیدونم چرا
اره هیمنطوریشم 6 روز در هفته باید برم و بیام
ای کاش یک کاریش میکردم که 5 روز برم میشد ولی نکردم
خواهش میکنم قابلتو نداشت
اونا که گل بودن شما خودت نمونه ی انسانی شقایق هستی
شقایق ما یا بهتره بگم پگاه ما شمایی
کلا من توی وبم دوستای گل زیاد دارم

سلام امین عزیزم قسم نخور باور میکنم..اره درگیری دانشگاه زیاده یکی عین من که صبح میرم شب برمیگردم دیگه حال غذا خوردنم ندارم...درکت میکنم...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.