به نظر من تو هیچگاه توسط هیچ شکارچی شکار نخواهی شد، چه رسد به صید اگر شکار رفته باشی و بعد آهویی جوان بیاید در تیررست و نزدیک، چشمت تیز و نفس حبس تا کوچکترین تکانی زاویه خان تفنگت را نلرزاند... ... اما دستت به ماشه نمیرود که نمیرود ناخودآگاه محو نگاهش میشوی از میان دوربین تفنگت... بعد انگشتتَ را به آرامی از روی ماشه بر میداری ولی چشمت همچنان بر شکار است بعد... می گذرد... می فهمی تو شکارچی نیستی و واژه شکار برایت دگرگونه معنا میشود |
من حوصله خوندن ندارم
درس رو یا مطالب من رو؟