حرف دل

حرف دل

حرف دل
حرف دل

حرف دل

حرف دل

صندلی...

پگاه عزیز دوباره شاهکار ایجاد کرد.......



کلی تو کتابخونه درس خوندم بعد گفتم بیام بیرون یه کیک بخورم..چرا صندلی های کنار کتابخونه رو عوض


کردن...خنده بازار که نیست!! این صندلی ها مثل صندلی های سینما است ولی خیلی لیز هست و وقتی


میشینی اگه ندونی اوضاع چطوریه صندلی برعکس میشه و....الته من اصلا اینطوری نشدم و میخوام براتون بگم


عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد یعنی چی دقیقا!!نشستم روش تا نصفه ی افتادن رفتم از خودم خندم گرفت


دیدم سمت چپم کسی نیست بعد دیدم یه اقای بسیار نازنین و دوست داشتنی کنارم نضسته از خستگی اولش


اصلا متوجه نشدم...احسااس کردم خندش گرفته ولی به رو خودش نیاره منم خیلی ناگهانی برا رفع ضایگی


گفتم این صندلی ها خرابه؟؟؟دوست عزیز هم گفت نه بابا مثه سینماست ندیدی تاحالا؟؟؟بعد گفت بیا جلوتر


بشین درست میشه....ببینید من خیلی سنگین رنگین نشسته بودم و خودش شروع کرد اصلا هم به من مربوط


نیست...گفت شما چه مقطعی میخونی چه رشته ای بعد چندتا سوال از میکروبیولوژی پرسید  بعد منم رشته


اش رو پرسیدم دانشجو یه شهر دیگه بود کیک بهش تعارف کردم....خلاصه از ائنجا که من دوستام خیلی دوسم


دارن یهو همشون با هم در تمامی رشته ه ا و ورودی ها پیداشون شد بد بخت یه نیم ساعتی هم نشست دید


نمیرن...رفت!!!!ولی خب خوشم اومد حیف شد...اخییی!!!حالا جالبه ما یه پسره رد میشه از جلومون ساده و


بی هیچ افتادنی از سر تاپاش ایراد میگیریم میخندیم وای چه کار زشتی بعد این دوست عزیزمون نخنندیدی


اصلا...خوشحالم که خوابگاهی نبود و نرفت برا همه تعریف کنه در عوض من برا همه گفتم!!!ولی از هم صحبتی


باهاش خیلی لذت بردم دروغ چرا؟؟؟




نظرات 7 + ارسال نظر
خانوم گل جمعه 5 مهر 1392 ساعت 17:48 http://rozhayezendegiman.blogsky.com

پس چه روز باحالی داشتی

areeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeee

ASEMAN پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 07:33 http://OSTAD-ARABNIA.COM

وای خیلی سخته اون لحظه ای که آدم ضایع میشه...
ولی خوشم اومد زرنگیا...
آخرش هم خوب تموم شد...

عالی تموم شد‏!قربونت برم

..... پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 00:04

Amin ahle dokhtar bazi nist , damesh gaaaaaaaaaarm

ye kam dige nazar bede ......... baaaaaale

اره‏!بیخیال لطفا‏!‏

امین چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 22:19

نه خیرم زود باش تنظیمات رو نیگا کن آجی جونم
و درستش کن
اگه درستش نشد به درک
درک سر بلاگ اسکای رو گرفت
میخوام درست نشه
میام نظرم رو میدم
بله چی فکر کردی

واقعا نگاه کردم امین...چیزی نبود یه نفر دیگه هم بهم گفت ..دیگه خلاصه ببخشید حالا میرم دنبالش

امین چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 20:34

اتفاقا من اصلا اینطوری نیستم حتی توی دلم و ذهنم با رفیق با هر کسی دیگه
از هیچ دخمل و ادمی هر کسی یا هر تیپ و قیافه ای ایراد و اشکال نمیگیرم
ولی پسرا و دوستای من که دختر بازی میکنن و این طور ادمی هستن آره تا دلتون بخواد بهونه مییگرن از دخترا و میگین فلانه و به امانه
خیلی بدم میاد ازشون یا این طور حرفهاشون
ولی میدونم شما قصد و منظوری نداری و شوخی مینی
عیبی نداره شما مجازی و تمام دوستانت
بعله دیگه شما فرق داری با بقیه

عجب....

امین چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 20:27

جالبه که نوشته های هر پست تون با یه فونت رنگی هس
هر روز هم میشه به روز کرد
خوبه نه
نمیدونم این نظرا چرا اینطوری باز میشن
چرا وقتی نظرات رو میزنم
نظرات باز نمیشه
یه جور دیگه میاد
عادت ندارم اینطوری
اعصابم بهم میریزه
توی تنظیمات اینطوریش کردین آیا ؟

سلام .نه همه میپرسن نمیدونم واقعا.قبلا اینطور نبود از وقتی خود به خود لایک اضاف شد این طوری شد...حالا امین اگه اذیت میشی نظر نذار

سارا چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 20:09

ینی روزی میشه که ما هم بریم دانشگاه؟ بعد بریم کتابخونه درس بخونیم ؟ بعد یکی از دوستام عین پگاه سر بخوره بهش بخندیم؟

اره عزیزم تو بهترین جا حتما قبول میشی باور کن....لایقش هستی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.