حرف دل

حرف دل

حرف دل
حرف دل

حرف دل

حرف دل

هدیه نی نی ...

شما خواهر برادر کوچیکتر دارید؟؟؟



من وقتی دادشم تو شکم مامانم بود،مامانم مدام بهم میگفت انقد داداشت دوست داره که از دنیای نی نی ها


حتما برات کادو میاره!


وقتی دنیا اومد من 6 سالم بود ،دوس داشتم دختر باشه،خیلی گریه کردم اما وقتی رفتم بالای سرش مامانم


گفت مشت دادشی رو باز کن!


باز که کردم دیدم یه پلاک طلای عروسکی خیلی خوشکل تو دستای کوچولوی صورتیشه!!


از همون موقع تا حالا عاشقشم!!!




روز خوب...

سلام.


دیروز آقا رضا اومدن خونمون!


یه عالمه حرف زدیم و خندیدیم و قول دادیم!


خیلی ارامش داره!


سازگار،اروم،دلنشین و مهربون در عین مردانگی!


باور...

سلام.


شما هم وقتی کوچولو بودید براتون جریان فرشته ی مهربون رو تعریف میکردن؟


که اگه بچه ی خوبی باشی فرشته ی مهربون میاد و براتون یه هدیه خوشکل میاره؟


من واقعا این قضیه رو باور کردم و کاش زود تر میفهمیدم پدر و مادرم همون فرشته ی مهربونن که هیچوقت


خودشون رو لو نمیدن!!!

هرچند که باور فرشته ی مهربون خیلی شیرین بود!!!!

تبریک...

راستی شهریور مبارک!!!


جن...

سلام.


دوران راهنمایی توی مدرسه شبانه روزی درس میخوندم(البته من دانش اموز روزانه بودم).


یه بار خانوداده ام مجبور شدن برن یه مسافرت کوچولو به خاطر همین من سه روز رفتم خوابگاه پیش دوستام!


خیلی اذیت کردم(البته اذیت کردیم).


یه دوستی داشتم خیلی زیاد از جن میترسید ما هم خیلی سربه سرش میذاشتیم.خلاصه


اخر شب گفت بیا با هم


بریم دستشویی من میترسم تنها برم!


منم باهاش رفتم ، همین جوری توراه باهاش حرف میزدم که باید بر ترست غلبه کنی و این حرفا که یهو گفت


میدونی من اگر یه روز جن ببینم نمیترسم از این میترسم که الان که دارم با تو حرف میزنم بهت بگم من از جن


میترسم تو هم بگی اخه من ترس دارم!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


یعنی برا چند لحظه مات و مبهوت شده بودم!!!فک کن!!!