چقدر دلم برا مادرم تنگ شدهه...زیاد...وقتی کلاسمون تموم شد به اولین نفری که گفتم خونگیری داشتیم بابام بود
کلی ذوق کرد
به جرم اینکه بهشت زیر پایشان بود دنیا را برای خود جهنم کردند !
به سلامتی مادرها . . .
سلام.
امروز خونگیری داشتیم.........وای محشر بودیم خیلی گروه ما باحال بود..بعضیا اصلا انگیزه نداشتن اما
سه نفر بودیم 6تا سرنگ پر کریدم..من خودم سه بار خون گرفتم دوبار خون دادم...خیلی خوشحالم باورم
نمیشه..ما وقتی میرفتیم دیگه هیشکی نبود ولمون میکردن تا صبح رگ پیدا میکردیم...الان احساس یه تزیریقی
بودن رو درک میکنم..
میبینم چه هیجانی دارن!!!!خلاصه سری بعد ازشون سرنگ میگیرم میرم تمرین میکنم چون دختری بودم بهم
گفتن اکشال نداره!!!وای چه باحال بود وای خدا!!!