حرف دل

حرف دل

حرف دل
حرف دل

حرف دل

حرف دل

بد اخلاق...

امروز یه عالمهع بد اخلاق بودم............یادم باشه از دوستم عذر خواهی کنم خواب بودم که داشت ظرف میشست


منم بهش گفتم میشه ول کنی..........البته حرف بدی نزدم اما ار خودم انتظار نداشتم...چون حق نداشتم به خاطر


خودم کسی رو دعوا کنم.اونم این دختر که خیلی معصومه...خب منم یه اخلاقای افتضاحی دارم دیگه...

والله...

والله که شهر بی تو مرا حبس میشود


آوارگی کوه و بیابانم آرزوست....

عکس...

دیشب گربه اومد پشت پنجره اتاق...ما هم داشتیم شام میخوردیو خلاصه من گوشیم رو برداشتم که چند تا عکس


ازش بگیرم..


با اینکه از گربه خوشم نمیاد اما این حرکتش خیلی باحال بود چون گوشیم فلش میزد وقتی ازش عکس میگرفتم


چشاش رو انقد باحال ریز میکرد......خوشم اومد منم هی تند تند عکس میگرفتم بچه ها هم میخندیدن

یادواره...

هر سه شنبه در سطح دانشگاه ستاد یادواره شهدا داریم...گاهی میریم خونه خانوداه شهیدان...دیشب رفتیم تپه


شهدا و یه حال توپی پیدا کردم..خیلی در مورد خودم و برنامه هام تصمیماتم و اینکه ارده داشته باشم..اینکه به


قول هایی که برا اینده ام دادم عمل کنم  فکر کردم. خیلی چیزای دیگه....میشه برام دعا کنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نتیجه...

سلام.


امروز رفتیم میکروب هایی که دیروز کشت داده بودیم رو نگاه کردیم...خیلی جالب بودن...زیاد.......وای دوباره خونشناسی داشتیموواستاد مهربونش...


رفتم از استاد زبان برا اینکه نرفتم سر کلاسش عذر خواهی و برا اجازه اش تشکر کردم...یکم هم با هم صحبت کردیم و اومدیم بیرون..اتاقش خیلی فضای قشنگی داره و یه میز پر از گلدونای فانتزی.........


ی نفر سرکلاس شیرینی اورده بود خوشمزه بود...من دوتا خوردم خیلی چسبید.......الانم خواب بودم...چه خوابی...

برا رادیو به یکی از پسرا پیشنهاد دادم یه شعر رو با هم دونفری اجرا کنیم...قبول کرد(از خداش بود)...